گله ی رم کرده ی موهات را چوپان منم 
چند سالی می شود موی تو را آبستنم

گاه در آغوش من گم می شوی مانند عطر 
گاه پیدا می شوی چون آه ، در پیراهنم

من نمی دانم تو این ایام مشغول چه ای ؟
من که با یک شانه دارم گور خود را می کنم

حال من خوب است آری ، قصد دارم باز هم 
پسته ی سربسته ای را بین دندان بشکنم !

حسین شیردل