گرداب
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده چشم توام باغهای سبز
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سینه ی گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شبهای انتظار
چون خنده ی تو مهر جهانتابم آرزوست
فریدون مشیری
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 23:3 توسط مزدک
|