مردِ کامل
ارتباطی ساده و بی دردسر می خواستی
رازداری مطمئن از هر نظر می خواستی
عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود ؟
یا غلامی گیج و لال و کور و کر میخواستی ؟
بوسه نه ! همخوابه نه ! حتی قراری ساده نه !
دفتری از خاطرات بی خطر می خواستی !
سن من از این ادا اطوارها دیگر گذشت !
مردِ کامل بودم اما تو پسر می خواستی !
گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است !
از من اما جنگجویی بی جگر می خواستی !
عذر می خواهم ! بلانسبت ! ولی با این حساب
احتمالاً جای خاطرخواه ; خر می خواستی !
" اصغر عظیمی مهر "
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲ ساعت 13:5 توسط مزدک
|