ارتباطی ساده و بی دردسر می خواستی

رازداری مطمئن از هر نظر می خواستی

 

عاشقی با چشم و گوش بسته منظور تو بود ؟

یا غلامی گیج و لال و کور و کر میخواستی ؟

 

بوسه نه ! همخوابه نه !  حتی قراری ساده نه !

دفتری از خاطرات بی خطر می خواستی !

 

سن من از این ادا اطوارها دیگر گذشت !

مردِ کامل بودم اما تو  پسر می خواستی !

 

گفته بودم کار من عمری شبیخون بوده است !

از من اما جنگجویی بی جگر می خواستی !

 

عذر می خواهم ! بلانسبت ! ولی با این حساب

احتمالاً جای خاطرخواه ; خر می خواستی !

" اصغر عظیمی مهر "