تحریــــــم تنبـــــاکو برای ناصرالدین شاه

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه

بماند بین مــا این رازها بینی و بین الله!

من استغفار کـــــردم از نگاه تـــو نمی دانـم

اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه

برای من نگاه تــــــو فقـط مانند آن لحظه است

همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه

...و شاید من سر از کـاخ عزیزی در می آوردم

اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه

 ******

مرا محروم کردی از خودت این داغ سنگین بود

چنان تحریــــــم تنبـــــاکو برای ناصرالدین شاه

سید حمیدرضا برقعی

غزل عاشقانه

در آسمان غزل عاشقانه بال زدم

به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم

در انزوای خودم با تو عالمی دارم

به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم

کتاب حافظم از دست من کلافه شدست

چقدر آمدنت را چقدر فال زدم

غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست

همان شبی که برایش تورا مثال زدم

غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد

چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم

به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم

تمام حرف دلم را در این مجال زدم...


حمید رضا برقعی

آتش

این اشک ها به پای شما آتشم زدند

شکرخدا برای شما آتشم زدند

من جبرییل سوخته بالم ،نگاه کن!

معراج چشم های شما آتشم زدند

سر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم

هر جا که در عزای شما آتشم زدند

از آن طرف مدینه و هیزم،ازاین طرف

با داغ کربلای شما آتشم زدند

بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن

یک عمر در هوای شما آتشم زدند

گفتم کجاست خانه خورشید شعله ور

گفتند بوریای شما، آتشم زدند


حمید رضا برقعی