گلبرگ یاس

گلبرگ یاسی نم نم باران ترت کرده ست
دست خدا از روی رحمت دخترت کرده ست
من یک جوان عاشقم ای دختر مومن
بدجور قلب خسته ی من باورت کرده ست
لبخندهایت بس که معصومند فهمیدم
که مادرت ازکودکی چادر سرت کرده ست
مشکی اگرچه رنگ مکروهیست در دینم
ای ماه من رنگ شب امشب محشرت کرده ست
این طلق زیر روسری از موی مش کرده
بدتر دلم را برده چیز دیگرت کرده ست!!!
تک بیت ابروهای تو هرچند پنهانند
دیوانی و دیوانه ای هم از برت کرده ست
از بس که بستی روسری را طرح لبنانی
بیروت هم روی سرش تاج سرت کرده ست
گاهی حجاب از بی حجابی بدتر است اصلاً
باید بگویم چادرت دلبرترت کرده ست
تا اندکی جرات کنم پا پیش بگذارم
باید به عشقت بعدازاین ته ریش بگذارم...!
‏محسن کاویانی‬

اگر منصب شاهی دارم

باورم کن که اگر منصب شاهی دارم


دشمن دوست نما هر چه بخواهی دارم


سالیانیست که من سنگ صبور خودمم


این چه خوب است که من پشت و پناهی دارم


بین وابستگی و خستـگی ام درگیرم


تنگ آبم که ترک خورده و ماهی دارم


فیل شطرنجم و در خانه ی مشکی... یعنی


هر طرف هم بروم بخت سیاهی دارم


بعـد مـرگم بسپاریـد بـه آتش دیگر


شعرهایی که در این دفتر کاهی دارم...

محسن کاویان

دلخوشـم بـا روزهـای  رفته

دلخوشـم بـا روزهـای  رفته و طوفانی ام

 

 قصــه هــا دارد نـگاه ابـری و بــارانی ام


 

 در خودم این روز ها غرقم چنان گرداب ها

 

 در خودم این روزها سرگرم سرگردانی ام


 

 تخت جمشیدم  ، برای خود شکوهی داشتم ...!

 

 بـازهـم دارم تمـاشـا ،  بـا هـمه ویـرانی ام 


 

 مثـل شیـری در قفـس افتـاده ام امـا هنوز

 

 خـوب از یــادم نـرفتـه ،  عـادت سلطانی ام


 

 مـرد میفهمـد؛ اگـر مردانـه احساسم کند

 

 نَقـل ِ دردی کـهنه را از گـریـه ی پنهانی ام

 

محسن کاویانی