عشق

تو غارگردی من غار ِ بعدی 
من آستینم تو مار بعدی 
من در نخ تو ، تو در نخ او 
سیگار بعدی ... سیگار بعدی ...
حتی مجال یک بوسه هم نیست 
از یار قبلی تا یار بعدی
عشق آن پزشک ِ مشهور شهر است
یک جمله دارد : بیمار بعدی !
یک جمله کافی ست تا دل بلرزد 
کاری ندارد با کار بعدی 
ای عشق ِ سابق ای خواب ِ صادق 
شاید قیامت ... دیدار بعدی ...

یاسر قنبرلو

زندگی

رفتم از چند مبداء ِ معلوم 
تا رسیدم به مقصدی مجهول 
آخر ِ عمر هم نفهمیدم 
زندگی فاعل است یا مفعول !

هرچه من گوسفند تر شده ام 
صاحب گله گرگ تر شده است 
سال ها رفته است و چهره ی من 
با نقابم بزرگ تر شده است

اشک من قطره های خون من است 
خون من در رگ قلم جاری ست 
قلم ِ من به عشق می چرخد 
که نخستین دلیلِ بیزاری ست ...

شعراز گونه هام می‌ریزد
زیر ِ هر چتر ، زیر ِ هر باران
شعر از دست دادن ِ عشق است 
بعد ِ از دست دادن ِ ایمان

زندگی آنچان نبود که من 
آنچه باید که می‌شدم باشم 
تو خودت باش و آنچه باید شو 
من بلد نیستم خودم باشم !

من فقط روزنامه ای بودم
بین انبوه دسته بندی ها
مرگ در صفحه ی حوادث بود
زندگی در نیازمندی ها

سادگی کردم و پیاده شدم 
که سواران پیاده می خواهند 
که تمامی کارفرمایان
کارگر های ساده می خواهند ...

یاسر قنبرلو

مرد

داد و بیداد نکردم که در اندیشه ی مــن
مرد آن است که غم را به گلو می ریزد 
آخرین مرحله ی اوج فرو ریختن است 
مثل فواره که در اوج فرو می ریزد

من بنایم همه درس است نه تحسین دو شیخ 
دل نبستم به بنایی که فرو ریختنی ست
دل نبستم به خودِ مدرسه حتی! چه رســد ــ
ــ به عبایی که پس از مدرسه آویختنی ست

گوسفندان ِ فراوان هوس ِ چوپان است 
آنچه دل بسته به آن است فقط تعداد است 
شاعـــر امّـــا غـــم تعداد ندارد وقتی 
پرچمش کوفته بر قـُـله ی استعداد است

شاعر این مسئله را خوب به خاطر دارد
که نــفـس می کــشــد این قــشــر به جــو سازی ها 
هر کسی انجمـنــش کنج اتاقــش باشد 
بی نیاز است از این خاله زنک بازی ها !

می روم پشتِ همه بلکه از این پس دیگر
پشت من حرف نباشد که چه شد یا چه نشد
می روم تا نفسی تازه کنم برگردم 
کاش روزی برسد هر که رَوَد خانه ی خود ...

یاسر قنبرلو

نگران

.
نگرانم !‌ ولی چه بايد كرد؟
عشق، دلواپسی نمی فهمد !
درد من، خطِ ميخی است عزيز
درد من را كسی نمی فهمد !
.
بغض كردن ميان خنديدن
تكيه دادن به كوه ِ نامرئي
خسته ام از ضوابط عُرفی
خسته ام از روابط شرعی .
هيچ كس،‌ هيچ كس نمی داند
به نگاهت چه عادتی دارم
هيچ فرقي نمی كند ديگر
اينكه با تو چه نسبتی دارم …
.
تف به هر چه اصول، هر چه فُروع
تف به هرچه ثواب ، هرچه گناه
توي تاريك خانه ي دنيا
عقل، جنّ است و عشق، بسم الله !
.
چشم هايت نگاه خيسم را
مثل ِ برق سه فاز ميگيرد
تو برايم جرقه ای وقتی
خانه را بوی گاز مي گيرد !
.
زير آتش فشان ِ‌ جنگ تو
يخ ِ هر چيز آب خواهد شد
مثل يک سرزمين ِ بي سرباز
همه چيزم خراب خواهد شد …
 
 
یاسر_قنبرلو

تو دوستم داری و من هم

تو دوستم داری و من هم دوستت دارم 

این را کجا پنهان کنم !؟ چشم همه شور است 

گفتم اگر تقدیر برگردد چه خواهد شد

گفتم اگر روزی تو را ... گفتی بلا دور است 


عطر تو می پیچد ، تمام شهر می‌پیچد 

می‌ترسم و این ترس بویی آشنا دارد 

می ترسد از هر کوه ، از هر گردنه ، هر پیچ 

سرکاروان ِ کاروانی که طلا دارد !


تنها تو را دارم! تو هم تنها مرا داری 

روح منی و روح من در تن نمی‌ماند

امّا نمی‌ خواهم به بعد از تو بیاندیشم 

بعد از تویی دیگر برای من نمی‌ماند


بعد از تو هیچ انگیزه ای در شعر گفتن نیست 

بعد از تو دیگر نامی از من نیست دختر جان 

یاسر فقط یک مرد در آغاز اسلام است 

یاسر فقط نام خیابانی ست در تهران 


« الحمدالله الّذی ... » وقتی تو را دارم !

یک وصله ی بی رنگ بر مویم نمی چسبد 

آنقدر خوشبختم که در این روزها دیگر 

هرچه خدا را شکر می گویم نمی چسبد !


تو دوستم داری و من هم ... بیشتر حتی ...


--------------------------------------------

یاسر قنبرلو...


مازوخیسم

نگرانم!‌ ولی چه باید كرد

عشق، دلواپسی نمی‌فهمد

درد من، خط ِ میخی است عزیز

درد من را كسی نمی‌فهمد !


بغض كردن میان خندیدن

تكیه دادن به كوه نامرئی

خسته‌ام از ضوابط عُرفی

خسته‌ام از روابط شرعی


هیچ‌كس،‌ هیچ‌كس نمی‌داند

به نگاهت چه عادتی دارم

هیچ فرقی نمی‌كند دیگر

ــ‌ اینكه با تو چه نسبتی دارم ــ


تف به هرچه اصـول، هرچه فـُروع

تف به هرچه ثواب، هرچه گناه

توی تاریك‌خانه‌ی دنیا

عقل جن است و عشق بسم‌الله !


« چشم‌هایت نگاه خیسم را

مثل برق سه‌فاز می‌گیرد»

تو برایم جرقه‌ای وقتی

خانه را بوی گاز می‌گیرد !


زیر آتش‌فشان جنگ تو

یخ هرچیز آب خواهد شد

مثل یك سرزمین بی‌سرباز

همه‌چیزم خراب خواهد شد ...


تو مرا زجر می‌دهی عشقم

مازوخیسمی كه دوستش دارم

من به اشغال تو درآمده‌ام

ــ صهیونیسمی كه دوستش دارم ــ

                                                                                

 

...یاسر قنبرلو..